تکامل جامعه بشری >14
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

شناخت جامعه بشري از ديدگاه علم اقتصاد

۴-   جامعه سرمايه‌داري(1)

جامعه سرمايه‌داری از درون جامعه فئودالی و با انقلاب صنعتی 1760 در انگلستان شروع، و با انقلاب فرانسه در سال 1789 گسترش يافت. و از آن زمان تا کنون توانسته سراسر کره زمين را در نوردد. اگر چه بعضی از کشورها دارای ظاهری فئودالی هستند که تاثيری در صورت مسئله ندارد.

     اين جامعه‌اي كه در آن در حال زندگي كردن هستيم، داراي دو طبقه اصلي يعني خريداران عمده نيروی کار و كليه كساني كه با فروش نيروي كار خود زندگي مي‌كنند و صاحب هيچ وسيله و ابزار توليدي نيستند، می‌باشد.

در جامعه برده‌داری:"برده نيروي کار خود را به صاحب برده نمي‌فروخت؛ همان‌طور که گاو فعاليت خود را به دهقان نمي‌فروشد. برده همراه نيروي کارش يک بار و براي هميشه به صاحب‌اش فروخته شده است. او کالايي است که مي‌تواند از دست صاحبي به دست صاحب ديگري برود. او خودش يک کالاست، ولي نيروي کار او کالاي او نيست."

 در جامعه فئودالی:"رعيت تنها قسمتي از نيروي کارش را مي‌فروشد{و يا در واقع در اختيار ارباب قرار مي‌دهد}. اين او نيست که از صاحب زمين دستمزد مي‌گيرد، برعکس اين صاحب زمين است که از او باج مي‌ستاند. رعيت به زمين تعلق دارد و براي صاحب زمين ثمر به بار مي‌آورد."

در جامعه سرمايه‌داری:اما در جامعه سرمايه‌داری رعيت آزاد می‌گردد و تبديل به مزدبگيری می‌شود که ظاهرا" آزاد است که نيروی کار خود را به هر خريداری که دوست دارد بفروشد. حالا مزدبگير آزاد در عوض خود را تکه تکه مي‌فروشد. او 8 ، 10 ، 12 ، 15 ساعت از زندگي خود را هر روز به بهترين خواستار مي‌فروشد. مزدبگير نه به صاحبي متعلق است نه به زمين؛ بلکه 8 ، 10 ، 12 ، 15 ساعت از زندگي او متعلق به کسي است که اين ساعات را مي‌خرد. مزدبگير هر زماني بخواهد کسی را که خود را به او اجاره داده بود، رها مي‌سازد؛ و آن کس هر وقت بخواهد وي را از کار برکنار مي‌سازد.

 ولي مزدبگير که تنها منبع درآمدش فروش نيروي کار مي‌باشد، اگر نخواهد از زندگي چشم بپوشد، نمي‌تواند کل طبقه خريداران را رها سازد. او بدين يا بدان خريدار تعلق ندارد، بلکه به طبقه خريداران‌ متعلق است؛ و پيدا کردن شخصي که به دردش بخورد، يعني پيدا کردن يک خريدار در ميان اين طبقه خريداران کاري است که ديگر مربوط به خود اوست.    

تقسيم جامعه جهانی به يک طبقه کوچک بي‌اندازه ثروتمند و به طبقه‌ي بزرگ مزدبگيرانِ بي‌چيز سبب مي‌شود که در جامعه تضاد لاينحلی ايجاد گردد. يعنی تضاد بين فقر و ثروت. اين وضع هر روز بيش از پيش غيرمنطقي و بيهوده‌تر مي‌گردد. اين چنين وضعيتي تغيير خواهد کرد. نظام جديد اجتماعي جايگزين که در آن تفاوت‌هاي کنوني طبقاتي از ميان رفته باشد، امکان پذير خواهد بود.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب